نويسنده: استيون آر. سايزر
مترجمان: حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد



 

اواخر قرن هيجدهم و اوايل قرن نوزدهم، پس از يك دوره نابساماني مداوم در هر دو سوي اقيانوس اطلس، شاهد جنبشي شگرف به دور از خوش بيني پساهزاره گرايي بود. (1) اين جنبش مقارن با جنگ استقلال آمريكا ( در سال هاي 1775- 1784)، انقلاب فرانسه (1789- 1793) و جنگ هاي ناپلئون (1809- 1815) بود. با سقوط چند رژيم سلطنتي در اروپا بين سال هاي 1804 تا 1830 و نيز وقوع آشوب گسترده در انگلستان، سخنان تهديدآميز ناپلئون مبني بر اين كه « من همواره در راستاي سرنوشت و خداي جنگ گام برداشته ام»، نشانه اي شوم از پايان جهان به نظر مي رسيد.
در سال 1804 ناپلئون، به عنوان امپراتور فرانسويان (2) با حضور اكراه آميز پاپ تاجگذاري كرد. در سال 1807 وي پذيرفت كه اروپا بين خود و سزار روسيه تقسيم كند و ورود كالاهاي انگليس را به اروپا مسدود كرد. در سال 1809، وي پاپ را دستگير و كشورهاي تحت سلطه ي پاپ را تسخير كرد. تا سال 1815، ارتش ناپلئون با بسياري از كشورهاي اروپا و خاورميانه از جمله ايتاليا، اتريش، آلمان، لهستان، روسيه و قسمت هايي از فلسطين و مصر وارد جنگ شد و در آن ها تاخت و تاز كرد و بر آن ها استيلا يافت. او برادرانش را به مقام پادشاهي هلند، ناپل، اسپانيا و وستفاليا منصوب و به پسرش لقب « پادشاه رم» را اعطا كرد. قصد وي آن بود كه اروپاي متحد را به وجود آورد، كه هر يك از كشورهاي آن تحت فرمانروايي يك شاه دست نشانده (3) باشد، كه از وي به عنوان « شاهنشاه شاهان و حاكم مطلق امپراتوري روم» اطاعت كنند. (4)
مبلغان و مفسدان متعدد، از جمله رابرت جَميسون (5) و جورج استنلي فِيْبر (6) در اين باره كه آيا ناپلئون مظهر دجال است، نظر پردازي كردند. (7) مفسران ديگر راجع به تحقق باب دوم سِفْر دانيال چنين پيش بيني كردند كه ده كشور پادشاهي اروپا از جمله انگليس، فرانسه، اسپانيا و اتريش درصدد احياي امپراتوري مقدس روم و تشكيل ايالات متحد اروپا با همكاري دجال بودند. (8) به عنوان مثال، جميسون اين گونه مي انديشيد:
اولين فرمان صادره ي ناپلئون در سال 1809 در رُم كه بر اساس آن قلمرو پاپ به زور غصب گرديد و به فرانسه ملحق شد، و بعداً جداسازي بخش هاي بزرگي از قلمرو پاپ از سلطه اش و الحاق آن به مستملكات پادشاه ايتاليا كه عملاً به وسيله ي لوئي ناپلئون صورت گرفت، اولين بخش از تحقق كامل اين پيشگويي راجع به نابودي روسپي هستند. (9)
تخريب كليساي كاتوليك رم به فرمان ناپلئون در فرانسه، توقيف دارايي هاي كليسا، اعدام كشيشان و تبعيد پاپ از رم همگي اين امر را تأييد مي كند. برخي معتقد بودند كه اين امور شاهد تحقق پيشگويي باب سيزدهم مكاشفه يوحنا در زمينه ي فرود آمدن « ضربه اي مهلك» بر پيكر دجال بودند. (10)
اين تنش ها و آشوب ها به دومين بيداري بزرگ، گردهمايي هاي مذهبي پيروان چارلز فيني (11) و رجعت گرايي جوزف ميلر (12) و تأسيس « شاهدان يهوه» توسط چارلز تيزراسل (13) دامن زد. علاوه بر اين تحولات مذكور علاقه عموم را به پيشگويي تشديد كرد و نهايتاً منجر به احياي پيشاهزاره گرايي در ميان جريان اصلي و جنبش پروتستان انجيلي ميان فرقه اي شد.
جورج استنلي (1773- 1854) به عنوان مثال، از اولين كساني بود كه در قرن نوزدهم رساله اي تحقيقي درباره ي پيشگويي نوشت. وي در 1804، زماني كه نايب اسقف كليساي [ شهر ] استاكتون در كنار رودخانه تيس (14) بود، رساله اي پيرامون پيشگويي هاي راجع به دوران بزرگ سال هاي 1260، ارتداد پيروان پاپ و محمد (دقيقاً با همين لفظ)، حكومت خودكامه ي دجال يا نيروي كفر پيشه و بازگشت يهوديان كه تحقق يافته اند يا در حال تحقق هستند و يا در آينده تحقق مي يابند، به نگارش در آورد. (15) فِيْبر، ناپلئون، پادشاه امپراتوري احيا شده روم، را با به عنوان دجال معرفي مي كند. او پيش بيني كرده بود كه ائتلاف غربي متشكل از انگليس و روسيه، ناپلئون را در فلسطين از ميان برخواهد داشت. فِيبر انگلستان را به عنوان « جزيره هاي دريا» كه در اشعيا 24 :15 بدان اشاره شده، و كشتي هاي تَرشيش كه در اشعيا 60 :9 بدان اشاره شده است، مي شناساند زيرا انگلستان « نيروي بزرگ دريايي » بود. از آنجا كه روسيه هم پيمان انگليس در جنگ هاي ناپلئون بود، نقش پيشگويانه روسيه به عنوان پادشاه شمال- در باب 11 از سِفْر دانيال- از روي خيرانديشي است. (16)
چارلز فيني نماينده ي آمريكائياني است كه پايان قريب الوقوع جهان را پيش بيني مي كردند. به عنوان مثال، در 1835 او مي انديشد كه « اگر كليسا به وظايف الاهي خود كاملاً عمل كند تا سه سال ديگر هزاره سلطنت مسيح در اين كشور فرا خواهد رسيد». (17) جوزف ميلر با ذكر 21 مارس 1843 بازگشت مسيح را دقيق تر پيش بيني مي كرد ولي چارلز راسل با احتياط بيشتري پيش بيني مي كرد كه مسيح حكومت معنوي خود را در سال 1914 در آسمان ها آغاز خواهد كرد. موفقيت راسل تا حدودي ناشي از انتشار مجله اي در 1879، با عنوان برج ديده باني صهيون (18) بود كه تيراژ چاپ اوليه 6000 نسخه را داشت. در طي يك قرن، تيراژ اين نشريه به 15 ميليون نسخه افزايش يافته بود. سال هاي متمادي، خطابه هاي پرطرفدار راسل كه پيشگويي هاي كتاب مقدس را بر رويدادهاي معاصر، منطبق مي ساخت، در بيش از 1500 روزنامه آمريكا و كانادا تجديد چاپ مي شد. (19)
در همان زمان، در آمريكا و اروپا علاقه ي مجدّدي نسبت به مشرق زمين (20) و قوم يهود پديد آمد، (21) كه تا حدودي تحت تأثير رمانتيسم ادبي رو به رشد و شيفته ي دنياي يهوديان بود. (22) نويسندگان [ مكتب رمانتيسم ] عبارت بودند از: رابرت بايرون (23)، والتر اسكات، ويليام وردزورث، رابرت برانينگ (24)، جورج اليوت (25) (26). اليوت، به عنوان مثال، نه تنها به طور پيوسته در مراسم مذهبي كنيسه ها شركت مي كرد بلكه با خاخام هاي يهودي هم گفتگوهايي داشت. در سال 1874، اليوت شروع به نوشتن رماني با نام دَن يل دراندا (27) كرد كه [ رجينا ] شريف آن را « اولين رمان كاملاً صهيونيستي در تاريخ ادبيات داستاني غير يهودي» و « اوج صهيونيسم غير يهودي در زمينه هاي ادبي توصيف كرد». (28)
وي اظهار مي كند كه اليوت معتقد نبود كه نجات يهود به ايمان آوردن آنان و ادغام در كليسا مرتبط يا وابسته است. « در عوض بازگشت يهوديان با رجوع به ميراث يهود يكسان تلقي مي شد». (29)
توجه به سرزمين فلسطين عمدتاً ناشي از يك رشته اكتشافات باستان شناسي، ماجراجويي نظامي (30) و انتشار شمار فزاينده ي سفرنامه هايي كه بود كه خيال و تصور همگان را بر مي انگيخت. در فاصله ميان 1800 تا 1875 ميلادي، بيش از دو هزار نويسنده درباره ي سرزمين مقدس به قلم فرسايي پرداختند. به عنوان مثال، كتاب راهنمايي سينا و فلسطين، اثر دين استنلي (31) در ظرف يك سال انتشارش در 1856، چهار بار به چاپ رسيد. (32) ديگر مؤلفان مشهور در اين زمينه عبارت بودند از ويليام تَكري (33)، گرتْرود بل (34)، رابرت بايرون، (35) رابرت گرِيوز (36)، الكساندركينگ ليك (37)، راديارد كيپلينگ (38)، تي. اي. لورنس (39)، فرايا استارك (40) و ويليام تامسون (41). از اوايل دهه ي 1830 ، ديدار از خاور نزديك، بخشي از برنامه هاي گردشگري بيشتر اشراف زادگان اروپايي شد. (42)
گروهي از دانشگاهيان و روحانيون برجسته انگليسي، صندوق مطالعه ي را در سال فلسطين (43) فين (44)، (PEF) 1865 ) تأسيس كردند كه مهم ترين آنان عبارت بودند از: جيمز نماينده دولت بريتانيا در بيت المقدس، لرد شافتسبري (45) سركشيش كليساي وست مينستر، آرتورپي. استنلي و سِر جورج گروو (46). هدف صندوق مطالعه ي فلسطين ارتقاي پژوهش در زمينه ي تاريخ، زمين شناسي، باستان شناسي، نقشه برداري عوارض زمين و علوم طبيعي فلسطين كتاب مقدس و خاور نزديك (47) بوده است. (48)
اما فين و شافتسبري كه هر دو از بازگشت گرايان دو آتشه بودند، اساساً صندوق مطالعه ي فلسطين را وسيله اي براي تحقق بازگشت يهوديان به فلسطين مي پنداشتند. (49) علاوه بر اين صندوق مطالعه ي فلسطين با نام شخصيت هاي برجسته در مطالعه ي خاورميانه گره خورده است، همچون سرلشگر سر چارلز ويلسون (50)، ژنرال سر چارلز وارن (51)، كلود راينير كوندور (52)، ستوان هوراشو كيچينر (53) از خارطوم و تي. اِي. لورنس (54) بررسي غرب فلسطين كه كوندور و كيچينر همراه با گروهي از سربازان كادر مهندسي دربار در فاصله سال هاي 1871 تا 1878 انجام دادند، اولين پژوهش نقشه نگاشتي (55) بود كه تاكنون از فلسطين به عمل آمده است و اطلاعات ارزشمندي را درباره ي منابع طبيعي مكان هاي قابل سكونت، در اختيار جنبش صهيونيستي قرار داد.
در سال 1869 همزمان با گشايش كانال سوئز، توماس كوك (56) راهنمايي اولين گروه ديدار از فلسطين را كه متشكل از 16 زن و 33 مرد و دو دستيار بود، به عهده گرفت. تا پايان قرن نوزدهم، شركت وي ديدار 12 هزار گردشگر از سرزمين مقدس را ترتيب داد. اغراق آميز نيست اگر بگوييم كوك احتمالاً بيش از هر كس ديگري در تسهيل و شكل بخشي به ارتباط پروتستان هاي انجيلي با سرزمين مقدس نقش داشته است. شهرت او به عنوان سامان بخش سفرهاي زيارتي پس از آن دو چندان شد كه در 1882 از او دعوت كردند تا ديدار شاهزاده ادوارد ( كه بعداً شاه ادوارد هفتم شد ) و پسرش شاهزاده جورج ( كه بعداً شاه جورج پنجم شد ) را برنامه ريزي كند.
در 1872، كوك تحليل زير را از اقدامات اخيرش نگاشت:
نتايج آموزشي و اجتماعي چهار سال سفر به مشرق زمين بسيار شگفت انگيز بوده است. انگيزه ي جديدي نسبت به مطالعه كتاب مقدس پديد آمده و پر و بال يافته است؛ " سرزمين مقدس و كتاب مقدس" مجاورت عادي يافته است، و شباهت هاي نسبي اين دو بيش از پيش درك شده است؛ انسان هاي جستجوگر و مؤمن تحت تأثير فراگير صحنه هاي مقدس و مكان هاي بازخوانده ي محل وقوع رويدادهاي كتاب مقدس، كنكاش تازه اي با يكديگر انجام داده اند. (57)
اين عوامل سياسي، ادبي، جغرافيايي و آموزشي زمينه را براي علاقه ي رو به رشد مسيحيان پروتستان انجيلي نسبت به تفسير آينده گرا از پيشگويي هاي عهد عتيق، نسبت به كشف مجدد سرزمين فلسطين و نوكيشي و بازگشت يهوديان فراهم كرد.
همچنان كه پساهزاره گرايي نهضت دين پيرايي و جنبش پاك ديني جاي خود را به پيشاهزاره گرايي بدبينانه تر اوائل قرن نوزدهم داد، دو ديدگاه مختلف راجع به ارتباط كليسا با قوم يهود به طور همزمان شكل گرفت و به موازات يكديگر گسترش يافت. پيشاهزاره گرايي تاريخي يا عهد نگر بر اين عقيده بود كه قوم يهود در كليسا ادغام خواهد شد و ملتي نوكيش در كنار ديگر ملت هاي مسيحي به فلسطين بازخواهد گشت. اما پيشاهزاره گرايي تدبيرنگر معتقد بود كه قوم يهود خواه قبل از ايمان به مسيح خواه بعد از ايمان به مسيح، به فلسطين بر مي گردند ولي به طرز بارزي جدا از كليسا باقي خواهد ماند. ديدگاه اول به منزله ي نيروي محركه اي براي جنبش بازگشت گرايي و صهيونيسم مسيحي بريتانيا شد در حالي كه ديدگاه دوم به تدريج در ايالات متحده آمريكا رواج يافت. هر دو ديدگا در محفل آلبري (58) به شكل اوليه حضور دارند.

پي‌نوشت‌ها:

1. تعداد کمي از الهي دانان پساهزاره گراي قرن نوزدهم، همچنان طرفدار نوع خاصي از بازگشت گرايي بودند فقط به اعتبار اينکه قوم يهود به مسيح ايمان بياورند و با کليسا متحد شوند. از جمله اين افراد چارلز سيمئون و ديويد براون دستيار ادوارد ايروينگ در ريگنت اسکوئر و نويسنده ي رجعت دوم (1849) و بازگشت اسرائيل (1861) است همچنين ارول هالس با اين ديدگاه همسوست.
1. The Restoration of Israel, (Worthing, Henry Walter, 1968).
از آنجا که جنبش بازگشت گرايي از اوايل قرن نوزدهم تحت نفوذ پيشاهزاره گرايان عهدنگر قرار داشت، اين رسانه بر نقش آنها تأکيد مي کند. فصل قبل به بررسي نشانه هاي آغازين ظهور صهيونيسم مسيحي نخستين در ميان دوره دين پيرايي و پاک ديني تحت نفوذ پساهزاره گرايان پرداخت. نک:
Arnold Fruchtenbaum, Israelology, The Missing Link in Systematic Theology, (Tustin, California, Ariel Ministires, 1989), pp16-122.
2. Emperor of the Gauls
3. vassal monarch
4. G.H.Pember, The Great Prophecies of the Centuries concerning Israel and the Gentiles, (London, Plodder, 1902). pp236-241.
5. Robert Jamieson
6. George Stanley Faber
7. 36. J.N.Darby, "Remarks on a tract circulated by the Irvingites-, Collected Writings, edited by William Kelly (kingston on Thames, Stow Hill Bible and Trust Depot, 1962), Doctrinal. IV, 15,p2; Andrew Drummond, Edward Irving and His Circle (London, James Clarke, n.d), pl32; Janet M. Hartley, "Napoleon in Russia: Saviour or anti-Christ? History Today, 41 (1991);
Richard Kyle, The Last Days are Here Again, (Grand Rapids, Michigan, Baker, 1998), p71.
8. George H.Fromow, ed., B.W. Newton and Dr. S.P.Tregelles, Teachers of the Faith and the Future, (Taunton, Phoenix, n.d.), ppl20-127.
9. Robert Jamieson, Commentary on Revelation 17, Commentary, Critical and Explanatory on the Whole Bible (London, Oliphants, 1934).
10. Clouse, Hosack & Pierard, op.cit., p92.
11. Charles Finny
12. Joseph Miller
13. Charles Taze Russell
14. Tees
15. George Stanley Faber, A Dissertation on the Prophecies that have been fulfilled are now fulfilling or will hereafter be fulfilled relative to the Great Period of 1260 years, the Papal and Mohammedan (sic) Apostasies, the Tyranical Reign of the Antichrist or the Infidel Power and the Restoration of the Jews, (London F.C. & J. Rivington, 1804). Faber also wrote Dissertation on the Mysteries of the Cabiri (1803) and The Origin of Pagan Idolatry in 3 volumes (1816) Balantrae Repritns 1999).
16. George Stanely Faber. A General and Connected View of the Prophecies relative to the Conversion, Restoration, Union and Future Glory of the Houses of Judah and Israel, The Progress and Final OverThrow of the Antichristian Confederacy in the Land of Palestine and the Ultimate General Diffusion of Christianity, (London, F.C. & J.Rivington, 1809), p4. see also Dwight Wilson. Armageddon Now! The Premillenarian Response to Russia and Israel since 1917, (Grand Rapids, Michigan, Baker Book House, 1997). p20.
17. Charles Finney, Lectures on Revival, (Cambridge, Harvard University Press, 1960), p306.
18. Zion"s Watchtower
19. Clouse, Hosack & Pierard, op.cit., p116.
20. Naomi Shepherd, The Zealous Intruders: The Western Rediscovery of Palestine, (London, Collins, 1987); Linda Osband, Famous Travellers to the Holy Land, (London. Prion, 1989).
21. David A. Rausch, Fundamentalist Evangelicals and Anti-Semitism (Valley Forge, Trinity Press International, 1993); Zionism within early American Fundamentalism, 1878-1918, a convergence of two traditions, (New York, Mellen Press. 1979),
22. Sharif, op.cit., p34.
23. Robert Byron
24. Robert Browning
25. George Eliot
26. Sharif, op.cit., pp34-47. See also Margaret Brearley. ‘Jerusalem in Judaism and for Christian Zionists’ in Jerusalem, Past and Present in the Purposes of God, edited by P.W.L Walder (Cambridge, Tyndale House, 1992), pi 10.
27. Daniel Deronda
28. Sharif, op.cit., p46.
29. Sharif, op.cit., p46.
30. military adventurism
31. Dean Stanley
32. Arthur Penrhyn Stanley, Sinai & Palestine, (London. Murray, 1871).
33. William M.Thackeray, Notes of a Journey from Cornhill to Grand Cairo, Revised edition. (Heathfield, Cockbird. [1848] 1990).
34. Gertrude Lowthian Bell, The Desert and the Sown, (London, Heinemann, 1907).
35. Robert Byron, The Road to Oxiana, (London, Macmillan, 1937).
36. Robert Graves, Lawrence and the Arabs, (London, Jonathan Cape, 1927).
37. Alexander Kinglake. Eothen, Traces of Travel Brought Home from the East,(Oxford,Oxford University Press, 1906).
38. Rudyard Kipling, Kim, (London, Penguin, [1901] 1987).
39. T.E. Lawrence, Seven Pillars of Wisdon, A Triumph, (New York. Fleming H. Revell. 1920).
40. Freya Stark, East is West, (Londonk John Murray, 1945).
41. William M.Thomson, The Land and the Book, (London, T.Nelson & Sons, 1887).
42. J.G. Davieds, Pilgrimage Yesterday and Today, (London, SCM, 1988). pl40.
43. Palestine Exploration Fund
44. James Finn
45. Lord Shaftesbury
46. Sir George Grove
47. the Levant
48. Palestine Exploration Fund, http://www.pef.org.uk/index.htm
49. Cited by Derek White, Christian Friends of Israel,
http://www.cfi.org.uk/chrzionl.htm
50.Major General Sir Charles Wilson
51.General Sir Charles Waren
52.Claude Regnier Condor
53. Lt. Horatio Kitchener
54. T. E. Lawrence
55. cartographic survey
56. Thomas Cook
57. Davies, op.cit., pl48.
58. Albury Circle

منبع مقاله :
سايزر، استيون آر؛ (1386)، صهيونيسم مسيحي، ترجمه ي حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد، قم: نشر کتاب طه، چاپ اول